اسلام,منطق,عقل,خرافات,عرف,تحریف

Café : ( نوشته های یک آدم متفکر ! در باب بررسی روند فراموشی یک تراژدی به نام اسلام ) * کانال ایتا : onehadis@

اسلام,منطق,عقل,خرافات,عرف,تحریف

Café : ( نوشته های یک آدم متفکر ! در باب بررسی روند فراموشی یک تراژدی به نام اسلام ) * کانال ایتا : onehadis@

دو قرن سکوت ؟

آیا کتاب «دو قرن سکوت» مسلمان ستیز و اسلام ستیز است؟



در این وبلاگ بارها شاهد بودیم که بعضی طرف های بحث، برای تأیید سخنان خود به کتاب

دو قرن سکوت تألیف مورخ برجسته دکتر عبدالحسین زرین کوب استناد می کردند. در تارنماهایی که با اسلام سر سازش ندارند، فراوان می بینیم که با آب و تاب از دو قرن سکوت یاد می کنند.

خواننده ی ناآشنا می پندارد که این کتاب در بردارنده ی انبوهی از نقاط ضعف اسلام و مسلمانان است. مناسب دانستم با مرور در آن، عبارتهایی از این کتاب را گزینش کنم تا نشان دهیم

نویسنده ی کتاب ممکن است عرب ستیز باشد و نقاط ضعف آنها را نشان دهد اما نه تنها

اسلام ستیز نبوده بلکه آن را تأیید می کند.

کسانی که به دنبال نقاط ضعف عربها هستند، بهترین راه مراجعه به قرآن است.

چه چیزی بدتر از کشتن فرزندان خود؟!

قرآن کریم بارها این عمل فجیعشان را گوشزد کرده است... :

(ر.ک: انعام، آیه 137 و 140 و 151 و اسراء آیه 31 و...)


چه فرهنگی پست تر از اینکه وقتی به عربی خبر می رسید دختردار شده ،

از شدت خشم سیاه می شد؟! (زخرف، آیه 17)


در سوره ی شمس تصریح می کند که در قیامت در مورد دختران زنده به گور،

سؤال می شود که به چه گناهی کشته شدند؟! (شمس، آیات 8 و (9


در قرآن می خوانیم : الاعراب اشد کفرا و نفاقا ؛

اعراب کافرترین و منافق ترین افرادند (توبه آیه (97


پس قضیه ی عربها یک مقوله است و اسلام مقوله ای دیگر.

اساسا دشمن اصلی و اولی اسلام همین عربها بودند. بخش اصلی جنگهای پیامبر،

با همین عربها بود.

بی تردید اسلام در میان عربهای بی تمدن و وحشی ظهور یافت. اما این، عظمت اسلام را می رساند چراکه پیامبر(ص) و اسلام این قوم پست را چنان بالا کشاند که پس از حدود سی سال بر بخشی عظیم از کره ی زمین حکومت کردند. اگر اسلام در سرزمین متمدنی مانند ایران یا روم ظهور یافته بود،چنین مایه ی شگفتی نمیشد... .

 

در خور ذکر است زرین‏کوب کتابی دیگری نیز با عنوان «کارنامه اسلام» دارد که در زمان پختگی بیشتر نگاشته و در آن کارنامه‏ی درخشان اسلام و خدمات این دین به ایران را بخوبی ترسیم کرده است.


عبارتهایی از دکتر عبدالحسین زرینکوب در کتاب «دو قرن سکوت» را مرور می کنیم:


الف( « عرب که حتی خود نیز خویشتن را پست و وحشی می خواند در زیر لوای دینی که محمد(ص) آورده بود، در راه وحدت و عظمت گام می زد.

پیام تازه ای که محمد(ص) خود را حامل آن می دانست همه ی جهان را به برابری و نیکی و برادری می خواند و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می کرد. نه همان اعراب که زندگی شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می گذشت بلکه ایران و روم نیز که رسم و آیین دیرینشان دستخوش اختلاف و تعصب روحانیان گشته بود، در آن روزگاران به چنین پیام دلنشینی نیاز داشتند و آن را مژده ی رهایی و نجات تلقی می کردند اما این مژده ی آسمانی، قبل از هرچیز، عرب را که پست ترین و پراکنده ترین مردم بود به سوی رفعت و وحدت کشانید.» (ص (59

ب ( « آیا این پیروزی شگفت انگیز ناپیوسیده ای که در جنگ با ایران بهره ی عرب گشت و همه ی جهان را به عبرت و شگفتی افکند تأیید آسمانی بود؟ کسی که به نیروی غیبی اعتقاد می ورزد، در این باره شک ندارد.» (ص(60

ج) زرین کوب در جایی دیگر شواهدی را نشان می دهد که بر اساس آنها،

ایرانیان از مسلمانان استقبال کردند:

« سالها بود که خطر سقوط و فنا در کنار مرزها و پشت دروازه های دولت ساسانی می غرید. مردم که از جور فروانروایان و فساد روحانیان به ستوه بودند آیین تازه را نوید و بشارتی یافتند و از این رو بسا که به پیشواز آن می شتافتند. چنانکه در کنار فرات، یک جا گروهی از دهقانان، جسر (پل) ساختند تا سپاه ابوعبیده به خاک ایران بتازد ... مردم جزیه را می پذیرفتند اما به جنگ آهنگ نداشتند و سببش آن بود که از بس دولت ساسانیان دچار بیدادی و پریشانی بود، کس به دفاع از آن علاقه ای و رغبتی نداشت... حتی از سواران، بعضی به طیب خاطر (با رغبت) مسلمانی را پذیرفتند و به بنی تمیم پیوستند چنانکه سیاه اسواری، با عده ای از یارانش که همه از بزرگان سپاه یزدگرد بودند و چون کرّ و فرّ تازیان بدیدند و از یزدگرد نومید شدند به آیین مسلمانی گرویدند و حتی در بسط و نشر اسلام نیز اهتمام کردند. (ص 82 ـ (83

د( « در واقع این فتح نهاوند، در آن روزگاران پیروزی بزرگی بود. پیروزی قطعی ایمان و عدالت بر ظلم و فساد بود. پیروزی نهایی سادگی و فداکاری بر خودخواهی و تجمل پرستی بود. رفتار ساده‏ی اعراب در جنگهای قادسیه و جلولاء، و پیروزی شگفت‏انگیز که بدان آسانی برای آنها دست داد و به نصرت آسمانی می‏مانست، جنگجویان ایران را در نبرد به تردید می‏انداخت و جای آن نیز بود. این اعراب که جای خسروان و مرزبانان پرشکوه و جلال ساسانی را می‏گرفتند مردم ساده و بی پیرایه ای بودند که جز جبروت خدا را نمی‏دیدند. خلیفه ی آنها که در مدینه می‏زیست از آن همه تجمّل و تفنّن که شاهان جهان را هست هیچ نداشت و مثل همه ی مردم بود ... این مایه سادگی سپاهیانه یا زاهدانه، البته شگفت انگیز بود و ناچار در دیده ی مردمی که هزینه ی تجمّل و شکوه امراء و بزرگان ساسانی را با عسرت و رنج و با پرداخت مالیاتها و سخره ها تأمین می کردند، اسلام را ارج و بهای فراوان می داد. در روزگاری که مردم ایران خسروان خویش را تا درجه ی خدایان می پرستیدند و با آنها از بیم و آزرم، رویاروی نمی شدند و اگر نیز به درگاه می رفتند پنام در روی می کشیدند، چنانکه در آتشگاهها رسم بود، عربان ساده دل وحشی طبع با خلیفه ی پیغمبر خویش، که امیر آنان بود، در نهایت سادگی سلوک می کردند. خلیفه با آنها در مسجد می نشست و رای می زد و آنها نیز بسا که سخن وی را قطع می کردند و بر ویا یراد می گرفتند و این شیوه ی رفتار و اطوار ساده، ناچار کسانی را که از احوال و اوضاع حکومت خویش ستوه بودند بر آن میداشت که عربان و آیین تازه ی آنها را به دیده ی اعجاب و تحسین بنگرند.» (ص 83 ـ (84

هـ) دکتر زرین کوب در قسمتی، به توحش عربهای فاتح ایران می پردازد. یک نمونه این است که وقتی یکی از فرماندهان عرب متوجه شد نام شخصی «بنداد شهر بنداد» است، دستور داد چون او سه نام دارد جزیه ی سه نفر را بدهد. زرینکوب در همان صفحه می گوید:
« روایتهایی که در این باب در کتابها نقل کرده اند، طمع ورزی و تندخویی این فاتحان را در معامله با مغلوبان نشان می دهد. بسیاری از این داستانها شاید افسانه هایی بیش نباشد. » (ص90)

 

منبع


محجبه شدگان+عکس   <<< مطلب قبلی :: مطلب بعدی >>>   پذیرش اسلام زوری!

شور حسینی یا شعور حسینی؟

با حسین از یا حسین یک نقطه کم دارد ولی با حسین بودن کجا و یا حسین گفتن کجا...


لینکهای منتخب ویژه محرم } }

کنید copy-paste آدرسها را در مرورگرتان


تبیان بزرگ :

 »www.tebyan.net«


پایگاه حوزه :

» http://www.hawzah.net  «


فطرت :

 »http://www.fetrat.com «


قطره ای از دریا :

» http://behar4.blogfa.com «


یاسین مدیا :

 « http://www.yasinmedia.com/fa/news/39-news/1298-muharram-88.html »

 

{ دانلود کتب منتخب ویژه محرم }


ادامه مطلب ...

انتشار کتب اسلامی در اسپانیا

انتشار«اسلام؛ فرهنگ، دین و سیاست» در اسپانیا

کتاب «اسلام؛ فرهنگ، دین و سیاست» نوشته «خوان خوسه تامایو» نویسنده اسپانیایی در اسپانیا چاپ و منتشر شد. هدف نویسنده در این کتاب تصحیح تعصبات موجود و موج اسلام‌هراسی در غرب است؛ تصوراتی که از زمان جنگ‌های صلیبی بروز کرده و سپس در مقاطع مختلف تشدید شده‌اند.

این کتاب تلاش کرده است چهره‌ای جدید و مبتنی بر حقایق اسلام را نشان دهد، چهره‌ای که هماهنگی بیشتری با گرایش‌های دینی، جنبش‌های اجتماعی و دیدگاه‌های برابری طلب حقوق زنان دارد. نویسنده اعتقاد دارد که آینده انسان نمی‌تواند علیه اسلام، در حاشیه اسلام و یا بدون همکاری اسلام ساخته شود؛ زیرا اسلام با یک میلیارد و دویست پیرو در حوزه‌های سیاسی، دینی و بین‌المللی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و نیروی قدرتمند و سرچشمه روحانیتی بی‌پایان است.

خوان خوسه تامایو دکترای الهیات از دانشگاه سالامانکا در سال ١٩٧٦، دکترای فلسفه از دانشگاه آتونومای مادرید و استاد دانشگاه‌های اسپانیا و آمریکا، رئیس گروه الهیات و مطالعات مذهبی در دانشکاه کارلوس سوم است. منبع/مهر

( + )


سند موثق برای جکسون <<< مطلب قبلی   ::   مطلب بعدی >>> بدل حسنی مبارک!

روی ماه خداوند را ببوس


کتابی را چهار سال پیش با علاقه میخواستم تهیه اش کنم که خواهرم همان سالها تحفه کرده بود....

عصر دوشنبه همین هفته بود که برای اولین بار شروع کردم به خواندنش،

روی جلدش که تماما آبی آسمانی بود و قرص ماهی در آن میدرخشید با فونتی دستنویس

نوشته شده بود ؛

روی ماه خداوند را ببوس - مصطفی مستور

رمان را تورقی کردم و بدون اینکه متن صفحه آخرش را رصد کنم دیدم که 113 صفحه است و

به گمانم بعد از این سالها،

چاپ پنجاه را نیز رد کرده باشد...

بعد از آغاز حدود چهار ساعت به 113 رسیدم.

نکات جالب آمیخته با صداقت باصفایی در کتاب بود که یکی از اوج های زیبایش را

برای میهمانان مینویسم که یادمان نرود که خداوند کجاست.... ؛

 

خدا کجاست میخواهم ببینمش...؟

خودت گفتی یک شب خواب دیدی تو و مونس رفته اید توی دشت و اون جا، صدای خدا را شنیده اید که گفته بود دارید دنبال چی میگردید؟ و تو گفته بودی دنبال تو، داریم دنبال تو میگردیم. بعد اون صدا گفته بود برای پیدا کردن من که نمیخواد این همه راه بیاید توی دشت و بیابان. بعد گفته بود؛


« من توی سفره خالی شما هستم. توی چروک صورت عزیز. توی سرفه های مادربزرگ. توی شیارهای پیشونی پدربزرگ.   توی ناله های زنی که داره وضع حمل میکنه. توی پینه های دست آدمهای بدبخت و فقیر. توی آرزوهای دخترهای فقیر دم بخت که دوست دارند کسی با اسب سفید بالدار بیاید و اونها رو از نکبت فقری که توش گیر کرده اند نجات بده. توی عینک ته استکانی چشمهای پدران نگران که با جیب خالی، بچه ی مریض شون رو از این دکتر به اون دکتر میبرند. توی دل دوتا پسربچه دبستانی که سر یک مداد پاک کن توی خیابون باهم دعواشون میگیره. توی دل مردی که شب باجیب خالی باید بره خونه اما از زن و بچه هاش خجالت میکشه. توی دل زن اون تعمیرکاری که دوست داره شبها که شوهرش از کار برمیگرده خونه، دستهاش از کار و روغن و گریس سیاه باشه که یعنی اون روز کاری بوده و شوهره پولی درآورده و به همین خاطر اول به دستهای شوهرش نگاه میکنه که ببینه سیاه ند یا نه؟ توی دل اون شوهره که اگه دستاش سیاه نباشن ساکت میره یه گوشه اتاق تا گرسنه بخوابه اما صدای زن ش که هی به بچه هاش میگه خدا بزرگه خدا بزرگه نمی ذاره اون راحت بخوابه. توی فکرهای اون فیلسوف بی چاره که میخواد من رو ثابت کنه اما نمی تونه. توی نمازهای طولانی آن عابد که خلوت شبانش رو حاضر نیست با همه ی دنیا عوض کنه. توی چشم های سرخ شده ی کسی که به ناحق سیلی میخوره اما خجالت میکشه گریه کنه. توی اندوه بزرگ و عمیق پدری که جسد پر از خون پسرش رو از جبهه می آورند و فقط به چشم های پسره نگاه میکنه و صورت اش خیس اشک میشه. توی زبان طفل شش ماهه ای که از تشنگی خشک شده بود و به جای سیراب کردن ش تیر به گلوش زدند... توی شرم پدر اون طفل که از زن ش خجالت میکشید اون رو با گلوی پاره به مادرش برگردونه. توی خاک هایی که روی شهید ریخته میشه. توی اشک های بچه ای که برای اولین بار از درد بی پدری گریه میکنه و حتی معنای یتیم شدن رو نمیتونه بفهمه. توی تنهایی آدم ها. توی استیصال آدم ها. توی استیصال. توی استیصال. توی خدایا چه کنم ها؟ توی خوشحالی شب عید بچه ها. توی صداقت. توی صفا. توی پاکی. توی توبه. توی توبه های مکرری که دائم شکسته میشن. توی پشیمانی از گناه. توی بازگشت به من. توی غلط کردم ها. توی دیگه تکرار نمی شه. توی قول میدم دیگه بچه خوبی باشم. توی دوستت دارم. توی آدم هایی که خودشون شده اند بهشت. توی علی(ع) که بهشت متحرکه.

و باز هم توی علی. توی نماز علی. توی اشک های علی. توی غم های علی. توی لبهای مونس (خواهرت) که روزی سه بار مهر نماز رو میبوسه. توی دستهای سایه که هر روز صبح قرآنی رو که تو براش خریدی باز میکنه. توی دل شلوغ تو. توی همه دانسته های  بی در و پیکر تو. توی تقلای تو. توی شک تو. توی خواستن تو. توی عشق تو به سایه. توی... »


دیگر نمیتواند ادامه دهد. داخل آپارتمان میشود و در را می بندد. احساس میکنم به پشت در تکیه داده است و نمیتواند تکان بخورد. لب هام را بر روی در، جایی که خیال میکنم انگشتان اش را شاید آن جا گذاشته باشد میبرم و آن جا را می بوسم ... .

 

پینوشت 1 ؛

کتاب را از اینجا بخوانید * ( بدون نیاز به نصب هیچ برنامه ای )

کتاب را از اینجا  دانلود کنید *

 

پینوشت 2 ؛

چرا بعضی آدما نمیخوان قبول کنن بعضی چیزا رو نمیشه با خطکشای ما اندازه گرفت؟

شایدم باید اینجوری نتیجه گرفت :

بر سیه دل چه سود خواندن وعظ   /   نرود میخ آهنی بر سنگ...


رویت صاحب الزمان   <<< مطلب قبلی   ::   مطلب بعدی >>>  اولین وزیر زن مسمان