اسلام,منطق,عقل,خرافات,عرف,تحریف

Café : ( نوشته های یک آدم متفکر ! در باب بررسی روند فراموشی یک تراژدی به نام اسلام ) * کانال ایتا : onehadis@

اسلام,منطق,عقل,خرافات,عرف,تحریف

Café : ( نوشته های یک آدم متفکر ! در باب بررسی روند فراموشی یک تراژدی به نام اسلام ) * کانال ایتا : onehadis@

تاریخ، درس میدهد ...





علت تاخیر این شب جمعم، راه انداختن کولر بود و کارهائی از این قبیل که بتوان کمی از گرما،

دوری جست ( آدمی ست دیگر ، گرمائی،سرمائی، نق نقو و ...!)

برای راه انداختن کولر به بام خانه که رفتم به سرعت رشد بشقابکهای مخفی اعتراف کردم،

خودم را چند لحظه ای از روزمرگی ها ( به علت بالا بودنم! ) راحت حس کردم و به همراه استشمام هوائی که به آن حساسیت دارم چند لحظه ای را گذراندم و دوبار پائین آمدم

و روز از نو و روزی از نو .

بگذریم.... ؛


این پست کافـه در مورد علل سقوط نخبگان در کلام امام علی-ع است .


{ میدانم که که همه از این بحثی که دارد میرود که کلیشه شود، خسته شده ایم ولی

اینجا گوینده آن کسیست که به تنهائی این معضل را تاب آورد و کنترل نمود . }


سقوط خواص و نخبگان در کلام حضرت، دارای عوامل متعددی است که با نگاهی گذرا

به چند مورد از آنها اشاره میکنیم .


1-رفاه زدگی؛


( توضیح نمیخواهد و با آن آشنا هستیم ! )



2-علم بدون بصیرت؛


علی-ع فرمود : « ای بسا عالمی که جهلش او را به هلاکت میرساند. علم او همراهش است ولی سودی برای او ندارد »

نهج البلاغه - حکمت107



3- اندیشه های انحرافی؛


علی-ع در این باره به معاویه میفرمایند :

« منشا این فساد اندیشه، هواهای نفسانی است؛ یعنی تو اول میخواهی، بعد می اندیشی . یعنی هر طور که میخواهی می اندیشی، در حالیکه یک انسان آزاد اندیش باید همانطور که واقعیت ها هستند بیندیشد نه همانگونه که میخواهد »



4- اطرافیان ناصالح؛


که هدف اصلی این پست است که در زیرآن را شرح میدهیم؛

یکی دیگر از عوامل سقوط خواص، نفوذ اطرافیان در اندیشه های شخص مورد نظر است خصوصا اگر این اطرافیان از بستگان شخص باشند و چون وقتی احساسات و عواطف به همدیگر، گره خورد، به صورت مستقیم در اندیشه ها و اعتقادات طرف مورد نظر تاثیر گذار خواهد بود.

امام خمینی (ره) هیچ وقت در حوزه کاری خویش از بستگان و نزدیکان استفاده نمیکرد

جز در امور شخصی .

حضرت علی-ع در این باره، داستان زبیر را بازگو میکند .

زبیر یکی از باسابقه ترین صحابه پیغمبر بود. برخی نوشته اند؛


( زمانی که حضرت زهرا-س می خواست وصیت کند به علی-ع گفت که اگر شما به خاطر مسائلی نمیتوانی وصیتم را عملی کنی بگو تا من به زبیر وصیت کنم ! )


امام علی-ع علت انحراف زبیر را چنین بیان میکند ؛

همیشه زبیر از خاندان ما اهل بیت بود تا این که فرزند شومش، بزرگ شد .

یعنی علت اصلی انحراف زبیر، نفوذ فرزند نا صالح اش در او بود که به خاطر آن وابستگی پدر و پسری نتوانست از او فاصله بگیرد ... .




پینوشت 1 ؛

البته در تاریخ داشته ایم انسانهای باتقوائی را که علاقه به فرزند را فدای عشق خداوندی نکرده اند،

مثالهای معاصری نیز از این انسانهای پاک داریم که از جمله آنها آیت ا... گیلانیست که

دستور اعدام پسر خود را امضاء کرد !

یا جناب آیت ا... خزعلی که حکم برائت خود را از فرزندش در ملاء عام، اعلام کرد .



پینوشت 2 ؛

لطفا زود قضاوت نکنید من مملکتمان را بی عیب و یا سرتا پا عیب نمیدانم،

میدانم که همه ذهنمان به سرعت به سمت شخصی حکومتی و مشهور میرود اما او نیز

خدمات زیادی انجام داده است که وارد جزئیات نخواهم شد،

خلاصه جمله معروفیست که میگه آدمها نه سیاهند و نه سپید بلکه خاکستری اند !

که به نظر نویسنده، درجه سیاه یا سپیدی آنها فرق میکند که د. شریعتی میگوید ؛

انسان ، میان دو بینهایت است : بینهایت فرشته و بینهایت لجن !



همه در پی صعود   <<< مطلب قبلی   ::   مطلب بعدی >>>   شهدا و آرمانها


همه در پی صعود !


اون بالا چه خبره ؟!


ساعت دقیقا 7:49 دقیقه صبح است روبه روی مانیتور و دست روی کیبورد نشستم تا به عادت معهود، شبهای جمعه چراغ کافه را روشن نگه دارم .


نمیدانم چه بنویسم و از کجا بنویسم ،

بعضی وقتها که فکر میکنم، میبینم انگارکه همه، همه چیز را میدانند، همه میدانند که خوبی چیست و بدی کدام است .

اما چرا وضع ما اینگونه است...؟

اتفاقا جواب این سوال قدیمی را نیز همه میدانند و متعاقبا ! با یک ضرب المثل از مد افتاده تر

پاسخ میگویند که ؛

« عالم بی عمل، زنبور بی عسل را ماند... »

میدانم همه از ریشه یابی مشکلها و به چالش کشیدن چالش ها! خسته شده ایم ،

اما تو این اوضاع که هرکی (از جمله خودم) میخواد به هر بهانه ای بره بالا،

واقعا دنبال چی میگردیم؟

یه لحظه، فقط یه لحظه واستادم و به خودم گفتم ؛

« اون بالا چه خبره که همه میخوایم بریم بالا ؟!»

شما رشد رو چی تعریف میکنین؟

من که دیگه از تعریف کردن ها و نکردن های بی نتیجه خسته شدم .


پینوشت ؛

اصلن این هفته شاید از روی تنبلی باشد ولی دستانم برای تایپ خسته شده اند و بیزبانان با نگاههای مرموزی که به من میکنند،

فقط حسرت اراده ی نداشته شان را میکشند که با آن جلوی دهان بنده را بگیرند !

دهانی که با امر و نهی کردن، آنها را به شیوه فرعون برای بالا بردن تکه های حسرت،

شلاق میزند تا خود را به نوک هرم آرزو نزدیکتر کند !

ولی هر دوی آنها باید قبول کنند که هر کس یک جور تخلیه میشود و ما هم با نوشتن و تهیه خوراک برای کافه ای که جدا جای دنج و امنیست برای تخلیه !


ساعت 8:10 دقیقه است... .


مهر خداوندی   <<< مطلب قبلی   ::   مطلب بعدی >>>   تاریخ، درس میدهد...


مهر خدا حد و مرز ندارد !



به یاد مهر خدا که آن را از یاد برده ایم.....

 

مدارا با بندگان از شیوه های پروردگار عالمیان است.

 در مقابل یک حسنه، ده برابر پاداش دادن و ننوشتن گناه بندگان تا هفت ساعت و بر فرض نوشتن بعد از آن پاک شدن گناه به واسطه توبه حقیقی و مهلت دادن برای توبه تا آخر عمر اگر عمدا تاخیر نیاندازد، نوشتن نیست خیر و ننوشتن نیست شر، همه ی اینها جلوه هایی از مدارای پروردگار با بندگان خود است، تا جائی که قرآن کریم می فرماید ؛

 

« و اگر خدا از کردار زشت مردم مواخذه کند در روی زمین هیچ جنبنده ای را باقی نمیگذارد و لیکن کیفر خلق را به تاخیر می اندازد تا به وقت معین و چون هنگام اجل مردمی فرا رسد خداوند به احوال بندگانش کاملا آگاه است . »  فاطر/ 45

 

بنابراین تاخیر خدای متعال در عذاب و مواخذه، نوعی رفق و مهربانی با آنان است تا توبه کنند و به مقامات قرب خدا و نعمت او نائل بشوند .

و از ویژگیهای مهم رسول خدا مدارا با مردم بود و به عبارت دیگر جاذبه آن حضرت بسیار قوی تر از دافعه او بود و همین، موجب روی آوردن مردم به دین و معارف آن شد تا جایی که خداوند متعال می فرماید ؛

 

« مرحمت خدا، تو را با مردم، مهربان گردانید و اگر تندخو بودی مردم از گرد تو متفرق می شدند، پس چون به نادانی در مورد تو بد کنند از آنان درگذر و از خدا برای آنها طلب آمرزش کن و برای دلجوئی آنها در کار جنگ با آنها مشورت کن لیکن آن چیزی را که تصمیم گرفتی با توکل به خدا انجام ده که خدا آنان را که بر او اعتماد کنند دوست دارد . »  آل عمران / 159

 

آیه شریفه به روشنی دلالت دارد بر این که یکی از عوامل پیشرفت اسلام مدارا با مردم بوده است علاوه بر این که از پیامبر عظیم الشان خواسته شده است که در موارد نادانی امت، خود را مورد عفو قرار دهد و مشورت کردن با مردم هم نوعی مدارا برای جلب پشتیبانی آنها است و اگر نه، رسول خدا هیچ نیازی به مشورت مردم و استفاده از نظر آنان ندارد .

 

به هر حال به نکاتی در مورد مدارا می پردازیم :

 

-          مدارا در پرتو خدا گرائی :

از مال خود، در راه خدا انفاق کنید و خود را به مهلکه و خطر نیاندازید و نیکی کنیدکه خدا نیکوکاران را دوست دارد.  بقره / 195

 

پس آن نیکی کردنی ارزشمندتر است که انسان بداند که چنین کاری، محبوب خداوند متعال است .

این جهت، خداخواهی را قرآن کریم در مسئله ی دادن غذای افطاری امیرالمومنین و حسنین و فاطمه الزهرا- س ، به وضوح از زبان حال آنان نقل میفرماید، وقتی آن غذا را به مسکین و یتیم و اسیر دادند ؛

 

ما فقط برای رضای خدا به شما طعام میدهیم و از شما، هیچ پاداش و سپاسی نمیخواهیم.  دهر / 9

 

بنابراین بدون توقع، چه انتظار مالی که به آن جزا میگویند و چه انتظار زبانی که به آن سپاس میگویند یک کار علوی و اهل بیتی است که انسان را به مقامات آنها نزدیک میگرداند.

 

-          تعادل :

         امیرالمومنین-ع در خطبه 193 نهج البلاغه معروف به خطبه متقین در توصیف اهل تقوا میفرمایند؛

علامت هریک از آنها این است که ؛

او را در دین قوی میبیینی و اینکه احتیاط را با مهربانی آمیخته اند .

تعبیر همراهی و با هم بودن احتیاط و مدارا این پیام مهم را دارد که مهربانی ما نباید مطلق و بی در و پیکر باشد به طوریکه دیگران از آن

سوء استفاده کنند و باید توجه داشت که خالق هستی جائی هم برای شدت و غضب قرار داده است و اگر قوه غضب چیز ناپسندی بود، خدای متعال آن را نمی آفرید.

 

-          فراگیری :

طبق فرهنگ فرآنی لازم است محبت و احسان و اکرام اهل مدارا شامل حال همه ی جامعه بشود، البته با ترتیب و عنایت ویژه به هر کدام،

به این معنی که احسان و رفق به عده ای ما را نباید از عده ی دیگر غافل کند ؛

 

« خدای یکتا را بپرستید و هیچ چیز را برای او شریک قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید و به خویشاوندان و یتیم ها و مسکینان و همسایگان خویشاوند و همسایگان بیگانه و دوستان موافق و رهگذران و بندگان زیردست در حق همه نیکی کنید که خدا، مردم خود پسند و متکبر را دو.ست ندارد. »  نساء / 36

 

بنابراین همانگونه که  رحمت پروردگار فراگیر است و رسول رحمت برای عالمیان است، شایسته است که یک مومن و پیرو آنان هم چتر رحمت خود را برای همه بگستراند.... .

 

یاداداشت علی عباسی ( جنود عقل و جهل ) – رایحه مهر

 

پینوشت ؛

 

اگر بد کرده باشی، خداوند تو را از توبه منع نمیکند و فوری به کیفر نمیرساند و اگر برگردی، سرزنشت نمیکند و آنجا هم که شایسته رسوا شدنی، رسوایت نمیکند و در پذیرش توبه ات، سختگیری نمیکند و از رحمت، نا امیدت نمیسازد، در توبه و عذرخواهی را به روی تو باز گذاشته است !

علی بن ابی طالب |ع| - نهج البلاغه-نامه 31



هویـــت !  <<< مطلب قبلی   ::   مطلب بعدی >>>   در پی صعود


نقش من چیست ؟!


هویت !


آوریل 28, 2008




بعضی ملاقات‌های کوتاه منجر به روابطی دیرپا و تاثیرگذار می‌شوند. حدود دو سال پیش در صف خرید بلیط قطار در سن‌مالو

(شهری در ساحل غربی فرانسه) با «لوران» ( Laurent ) آشنا شدم.


اهل بروکسل بود و به اتفاق دوست‌ {دخترش} ماری و گروه بزرگی از دوستان‌ به سن‌مالو آمده بودند که فوتبال ساحلی بازی کنند. آن روز عصر را با آن‌ها گذارندم.


لوران با لکنت و مکث صحبت می‌کرد و فهم گفته‌هایش کمی دشوار بود. اما بی‌نهایت روراست و صمیمی بود و شخصیت محکم و انسان‌دوست‌اش از همان لحظه‌های اول در میان کلمات تاریک می‌درخشید. غروب همان ‌روز لوران و ماری

به بروکسل بازگشتند،‌ ولی گفتند حتما بهشان سر بزنم.


برای سرزدن به آن‌ها برنامه‌ریزی خاصی نکردم، اما چند هفته بعد که به قصد هلند از بروکسل عبور می‌کردم فرصت مغتنمی پیش‌ آمد که لوران را هم ببینم. لوران بروکسل را نشانم داد و از معماری و تاریخ‌چه شهر و مردمش گفت. در همان چند ساعت کلی به هم نزدیک شده بودیم.

موجود دوست‌داشتنی‌ای بود.


عاقبت خسته از راه‌پیمایی طولانی، کنار مجسمه‌ای که مورد علاقه‌اش بود نشستیم.

لوران گفت از زنده‌گی روزمره‌اش خسته شده و می‌خواهد کاری کند متفاوت، کاری خیلی خیلی متفاوت. می‌گفت چیزی در زنده‌گی‌اش کم است.


از چه کمبودی صحبت می‌کرد؟ کار خوب و تحصیلات عالی داشت. عشق و روابط اجتماعی هم که داشت. آیا لوران دیوانه بود؟


اسم این مجسمه را گذاشته‌ام «عشق جاودان». باید کنار این مجسمه نشست و به همه عاشقانه‌هایی که همیشه از آن‌ها گریخته‌ایم فکر کرد…


حدود یک‌سال پیش لوران خبر داد که به « سازمان پزشکان بدون مرز » ملحق شده. لوران البته پزشک نبود، ولی برخلاف تصور اولیه خیلی‌ها

(از جمله خودم) بخش قابل توجهی از کسانی که در این سازمان کار می‌کنند پزشک نیستند و بدنه پشتیبانی و عملیاتی آنرا تشکیل می‌دهند.


کلی دست و دلم لرزید وقتی این خبر را شنیدم. عجب جسارتی داشت. کار خوب و زنده‌گی بی‌دغدغه‌اش در بروکسل را رها کرده بود و رفته بود وسط صحرا و بیابان‌های دوردست کنار هولناک‌ترین بیماری‌های واگیردار مانند «ابولا» کار کند.


هر سال دو یا سه بار مرخصی می‌داشت، بدون دسترسی به اینترنت (فقط از طریق یک حساب مشترک با همه همکاران دیگر می‌توانست ای‌میل بفرستد)، حقوق و مزایا فوق‌العاده کم (پزشکان بدون مرز یک سازمان غیرانتفاعی با بودجه محدود است) و کارش هم خطرناک و طاقت‌فرسا می‌بود در مناطقی که جنگ‌، بیماری یا بلایای طبیعی قدرت‌نمایی کرده است.


زندگی چیست؟ انگیزه «بودن» چیست؟ در میان انبوه زمان‌های شکسته و نیم جویده و نیم‌خورده، این «تن» و «جان» لحظه‌ به لحظه بی‌معنی‌تر می‌شود.

مثل قطره‌ای جوهر که در ظرف آب چکیده باشد، مفهوم زنده‌گی آرام آرام در بستر روزمره‌گی پخش می‌شود، کمرنگ‌ می‌شود و عاقبت رنگ می‌بازد.


گزارش‌های لوران هر چند هفته یک‌بار می‌رسد. از کنگو به سومالی رفته… الان در اتیوپی است… لحن‌اش پر از هیجان است، هیجان و غرور و سرزنده‌گی. تا جایی که یادم هست لورانی که پای مجسمه «عشق جاودان» دیدم این‌طور پرغرور و شاد نبود.


دوستان من،

فردا برای مشارکت در یک پروژه برای مبارزه با اپیدمی ابولا (Ebola ) به غرب کاسای در کنگو می‌روم. از این‌جا به کینشازا پرواز می‌کنم، شب را آن‌جا می‌مانم، بعد با یک هواپیمای کوچک به دهکده‌ای می‌روم که اردوگاه ما در مجاورت آن بنا شده است.

ما 17 نفر خارجی و 150 نفر محلی خواهیم بود و شب‌ها در چادر می‌خوابیم. کار اصلی ما

در آن‌جا عبارت از آموزش جامعه روستایی در مورد خطرات ابولا، طریقه شیوع ویروس آن و روش‌های جلوگیری از گسترش آن خواهد بود. در حال حاضر اپیدمی تا حدود زیادی کنترل شده و فقط یک بیمار در قرنطینه به سر می‌برد. پیش‌بینی شده که سه مورد در هفته آینده قرنطینه شوند. من آن‌جا به عنوان مسئول امور مالی، نیروی انسانی، موضوعات قانونی و کلا خدمات اداری مشابه مشغول خواهم بود و تا پایان این پروژه (3 ماه) آن‌جا می‌مانم.


اگزوپری، خلبان شاعر و ماجراجوی رام‌نشدنی در «زمین انسان‌ها» می‌نویسد:

باید نقش خود را هر چقدر هم که کوچک باشد پیدا کنیم.

شاید لوران نقش خودش را پیدا کرده. دلم می‌خواهم مثل «لوران» که نقش خود را یافته،

نقش کوچک خودم را بیابم.

از خودم می‌پرسم « نقش من چیست؟»

از سایت بامدادی


پینوشت :

وقتی داشتم متن بالا رو میخوندم یاد دوران نوجوانی خودم افتادم که سرشار از انرژی سازندگی بودم و به دنبال راهنمائی همه فن حریف بودم که از جنس خیلی از ماها نیست و نخواهد بود،

در راه هدف مصمم است و درست هم میرود،

پیش به روی سعادت .

بدون اغراق، از سردرگمی خودم پریشان بودم که بالاخره پیدایش کردم

برنامه ای را که تیرش به خطا نمیرفت،

مطابق منطق بود و بی نقص، عقل بود و عشق و یادم میداد که تسلیم حق باشم،

از همه مهمتر از طرف یک بی نظیر بود... .

شاید باور نکنید ولی من تو یک تصمیم حیاتی و بزرگ اسلام را پیدا کردم .

ما تو ایران زندگی میکنیم ولی من اگه تو یه جای دیگم بودم اسلام رو پیداش میکردم .

آره به خاطر اینکه خودمون پیداش نکردیم و هی تو گوشمون خوندن برامون شیرین نیست .

در ضمن پایه بحث تو این زمینه ام هستم ... !

برای تصمیمم هم دلیل موثق دارم !


( برای اطلاعات بیشتر به قسمت موضوعات در سمت راست وب مراجعه کنید )



بهترین لحظات زندگی   <<< مطلب قبلی   ::   مطلب بعدی >>>   مهر خداوندی