ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
رابطه عاشقانه ی علامه با همسرشان ؛
در این پست یعنی « داستانی شگفت از علامه » جا دارد از رابطه عاشقانه ی علامه طباطبایی
با همسرشان نیز مطالبی آورده شود،
تا شاید از مفسر قران کریم در مورد برخورد با همسرمان یاد بگیریم!
ناگفته نماند رابطه ی ایشان با همسرشان بدون اغراق، زبانزد خاص و عام بود..... .
در اینجا گوشه ای از آن را میآورم :
فردوسی یکی از شخصیتهای بزرگ ایراندوست بود که اشعار بلند او در باره ی ایران، ایراندوستان فراوان را به خود جلب کرده است. اما کسانی که از اسلام دلخوش نیستند، چنان فردوسی فردوسی می کنند که شخص ناآگاه تصور می کند او شخصی ضد اسلام بود. اشعاری که دلالت بر ارادتش به اسلام دارد منحصر به «چنین گفت پیغمبر راستگوی / زگهواره تا گور دانش بجوی» نیست. البته او سروده هایی در مذمت عربها نیز دارد اما این به معنای اسلام ستیزی او نیست. خود قرآن نیز از عربها بسیار بد گفته و از آنها هم در همین وبلاگ قبلا گذاشته ایم : zartoshtimosalman.parsiblog.com/1422708.htm
برخی اسلام را مساوی با عربیت می پندارند وهرکس برضد عرب چیزی گفت، او را ضد اسلام می دانند و برخی دیگر ایراندوستی را در تضاد با اسلام دوستی می دانند حال آنکه هم می توان اسلام دوست بود و هم ایران دوست.
برخی ابیات فردوسی در آغاز شاهنامه:
منم بندهی اهل بیت نبی .............. ستایندهی خاک و پای وصی
ازدواج بهترین نامزدها ؛
هر از گاه در خانه پیامبر غذایی پخته می شد تا میان فقرای مدینه تقسیم شود . رسول خدا خود کاسه ها را پر می کرد و دست به دست می داد تا به مردمی برسد که تا کنار در ازدحام کرده بودند . پیامبر غذا را در کاسه می ریخت و با خود می گفت : " خدیجه این غذا را بسیار دوست داشت " خدیجه این غذا را بسیار ... زنی از میان زنان بر آشفت :
" چقدر از او یاد می کنید که پیرزنی فرتوت بود .
حال آنکه خداوند به شما زنانی جوان تر و زیباتر عنایت کرده است ... "
وارد مدرسه شد ؛
با وقار و تواضع همیشگی، آرام به مدرسه آمد و بر بالای منبر نشست و درس را آغاز کرد،
درس که به پایان رسید، نصیحتی کرد که تا کنون آویزه گوشم شده است :
گفت :
« طلبه ها! گرداگرد عالمان ساده دل را میگیرید، و در اطرافشان جمع میشوید،
و بیوتشان را شلوغ و پر رونق، و ایشان را ترویج میکنید و آنها، میان مردم و جامعه، مشهور و بزرگ میگردند و رئیس السلام میشوند و چون ساده دل هستند، و از زمانه و زیر و بمهای آن خبر ندارند، فریب میخورند و به اسلام و مسلمین، ضرر میزنند .
مسئولیت زیان زدن آنها متوجه ِ شماست که آنان را بزرگ کردید، و بازارشان را رونق بخشیدید. »
این را گفت و از منبر درس پایین آمد و رفت و من تنها در آن اندیشه بودم که او فقط استاد درس
«رسائل» و «مکاسب» نیست بلکه مربی و پرورش اندیشه و شخصیت شاگردان خود است .
فقیه زمانشناس : شیخ هاشم قزوینی _ کتاب همشهری