این ایرانیهای انتقاد ناپذیر ! |
به نام مهربان ترین مهربانان...
کسی که امر به معروف می کند باید این کار را با شیوه ی خوبی انجام دهد. رسول اکرم- ص
حیفم اومد که در باره ی سریالی که تمام تلاش خودش رو خالصانه کرد تا ما کمی به خودمون بیایم، چیزی ننویسم. سریالی که حدودا 90 قسمت داشت و آغاز به کارش، در تابستان 88 بود. کارگردان و نویسندگان این سریال در نظر داشتند، سریالی انتقادی بسازند که در آن خلقیات زمینی ها و یا در اصل، ما ایرانی ها را مورد توجه قرار دهند! البته در گذشته نیز کارهایی مشابه (از نظر مضمون) ساخته شد برای مثال
شازده کوچولوی اگزوپری در کشورهای دیگر و یا در ایران فیلم «من زمین را دوست
دارم» و یا سریالهایی چون : این زمینی ها و شب های برره که صد البته « مسافران » از بقیه، قوی تر عمل کرد. بی شک طنز مسافران اگر بهترین سریال طنز تلویزیون بعد از انفلاب نباشد، جزء بهترینهاست. این بهترین را باید تعریف کرد، اینکه بهترین چیست؟ نه این که وارد بحث هرمنوتیک شویم، نه. تعریفی که عقلی و عرفی باشد، بهترین یعنی که بیشتر به دردمان بخورد و به نفعمان باشد. از نظر هنر ؛
بگذریم... اصلا خداوند عزوجل اولیاء خودش را فرستاد تا ما را از این صفت های ناپسند، از این غل و زنجیر نجاتمان دهند، آنهم با شرح درجه رذالت بدیهایمان و نشان دادن فواید خوبیها برای خودمان! اصلا، امام حسین-ع در وصیت نامه خودشان فرموده اند که فلسغه ی قیام من برای امر به معروف و نهی از منکر است. او برای امر به معروف خانواده خود را از دست داد. خداوند از ولیش خواست که برای خوب زندگی کردن انسان ها ، تلاش کند و یا حتی برای خوشبختی بشر، خون خود را هم بریزد. همین است که بانو زینب-س میگوید : ( ما رایت الا جمیلا ) آری، امر به معروف برای آزاد کردن انسان از باتلاقیست که بشر خود برای خود ساخته است و نمیداند. امر به معروف انسان را به آزاد شدن از این زنجیرها و سوق به سمت پرواز بشارت میدهد... اما یک چیز این وسط قابل تامل است که ما این همه حسین حسین میکنیم، محرم ها تمام میشود، عاشوراها می آیند و می روند اما انگار آب از آب تکان نمیخورد. انگار یک چیزی کم است، انگار بعد از محرم، هیچکس مثل حسین نشده است . کمی که ژرف تر نگاه کنیم باید خودمان جواب این سوال را بدهیم که؛ فلسفه ی قیام امام حسین(ع) چه بوده؟ چرا اینقدر آن واقعه اهمیت دارد؟ و چرا خدا و ولیش از ما می خواهند آن را زنده نگه داریم؟ چرا ما باید آن را زنده نگه داریم؟ و هزاران چرای دیگر که ما خود باید به آنها پاسخ دهیم. این وسط میماند گم شدن ما میان هیاهوی دنیا و دید بسته ی بشر و به بن بست رسیدن همه ی آن چیزهایی که باید بشود و نشد. درست همان چیزی که کارگردان در آخرین قسمت مسافران از حمید لولایی به نمایش گذاشت.
(او همان آدم گذشته بود و چه بسا بدتر) با این که تمام ماجراها را دیده بود و گه گاه هم عوض شده بود. رامبد جوان تلاش کرد در تک تک قسمت های سریالش، بدی هایمان را به ما گوشزد کند، بدی هائی که آنقدر در آنها غرق شدیم که برایمان عادی شده اند. بدی هایی که فقط کسانی می توانند آن ها را درک کنند که به سرچشمه ی خوبیها نزدیک باشند و عمیق، و یا کسانی که از سیاره ای دیگر می آیند... . با وجود اینکه فرهنگ دینی ما عمیق ترین معانی فرهنگی را به ما آموخته است، مثلا به چند حدیث زیر توجه کنید ؛
و هزاران هزار سخن اخلاقی و اجتمای و حتی اقتصادی دیگر. و این است با فرهنگ ترین دین یعنی اسلام که خیلی وقت است که تبلیغات سوء در مورد اسلام، اثر خود را روی ما گذاشته است... باز هم بگذریم.... من شخصا در کنار خنده هایم، خیلی چیزها از مسافران یاد گرفتم. اما همانطور که میدانید، میگویند، عاشق شدن ساده اما ادامه دادن این عشق، مشکل است. ولی سرچشمه ی خوبیها میگوید، صد بار اگر توبه شکستی، باز آ. سخن را باید کوتاه کرد اما قسمت به قسمت مسافران کمکی بود برای بازگرداندن فرهنگ از دست رفته ی ما مسلمونها و ایرانیان که مجال باز گو کردن همه ی آنها نیست.
+ دانلود سریال مسافران از سایت راسخون یا پافا انسانهای نایاب <<< مطلب قبلی
:: مطلب بعدی >>> نماز و سرطــان |