عاقبت نویسنده ی غرب زدگی ! |
همچنان می گویم آل احمد کشته شد... شمس آل احمد، برادر جلال آلاحمد، نویسنده و استاد دانشگاه گفت ؛ از اول هم گفتهام که جلال را کشتند. هرجا بودهام و هر جا تریبونی بوده، گفتهام جلال را کشتند. برنامهریزی شده و سازمان یافته او را به قتل رساندند. وی افزود: مرگ جلال، غیر طبیعی و غیر منتظره بود. در ورقه مرگ نگاری جلال، مرگ را بر اثر سکته قلبی تشخیص داده بودند اما بسیاری از دکترهای معالجش، این نظریه را رد کردند. از طرفی، وقتی که جلال را کفن پوشانده بودند، از بینی او خون جاری شده بود و این نشانه ضربه خوردن به مغز بود. این خونریزی خود به خود بهوجود نمیآید؛ چرا که مویرگها باید زیر فشار، پاره شده باشند تا از بینی خون بیاید. اینها را به عنوان واقعیت دیدم. این نویسنده و استاد دانشگاه اضافه کرد: از طرفی در نزدیکی خانه او در اسالم، یک کارخانه چوببری بود که کارگرهایش مرتب به دیدن جلال میرفتند. از میان کارگرها، دو نفر هر روز به سراغ او میرفتند. این دو لباس کارگرها را داشتند اما در واقع مأموران امنیتی بودهاند. آدم زیرکی مثل جلال را هم نمیتوانستد همین طور به حال خودش رها کنند و بارها او را تهدید کرده بودند. برادر جلال آلاحمد با اشاره به شباهت مرگ جلال و مرحوم تختی گفت : راز مرگ مرموز جلال مثل مرگ تختی است. اینها محرکان قشرها و صنفهایی از جامعه خود بودند. سازمان امنیت نمیتوانست جلال را به یک باره نابود کند. شمس آلاحمد با ذکر خاطرهای از جلال نیز تصریح کرد، یک بار مأموران ساواک به جلال، گفته بودند که: « فکر نکن تو را خواهیم کشت تا شهید شوی؛ و یا زندانیات کنیم تا مشهور شوی! میبینی در حالی که مشغول قدم زدن در پیاده رو هستی، کامیونی که ترمزش بریده وارد پیاده رو خواهد شد! » حتی این در دستنوشتههای جلال هم هست. حتی به او گفته بودند : «خودمان میآییم با تجلیل، نعشت را بر میداریم کنار رضاشاه دفن میکنیم و خودمان یک دسته گل از طرف آقای هویدا میآوریم و روی قبرت میگذاریم تا از تو شهید نسازند!» همه اینها در یادداشتهای جلال هست که هنوز منتشر نشده است. منبع/جهان قهرمان دنیا، مسلمان میشود<< مطلب
قبلی :: مطلب بعدی >>مرکز اسلام و علوم کانادا |